علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

کودکنامه علی کوچولو ، نفس مامان و بابا

پسرکم ...

چه طولانی شده فاصله نوشتن هایم و همه به سبب مشغله ها و روزمرگیهایی هست که تایم خالی در بین آن گنجانده نشده ....دلم لک زده که ساعتها بنشینم وبرایت بنویسم پسرم ، قهرمانم ...ای که همه داشته ونداشته های مرا تو جوابی هستی نیکو...دنیای من گرد آمده درچشمان پرازخنده ات...کاش مراصدایی بود تافریاد کنم حسی را که روزها وماه هاست مرادرخودش غرق کرده... پسرکم ...علیرضای من...برای اینهمه خوشبختی که به ماارزانی داشتی ازتوممنونم.روزگارچه زودطی میشود...میدانم که زمان همیشه اندک است...ناکافیست...من همین یک لحظه را گرفته ام وازدامانش آویزانم.یک دم دیگر پسرم در را بازخواهد کردوباصورت از ته تراشیده ونگاه درخشانش خواهد گفت:"مام...
7 مهر 1393

پسرم و اولین روز مهد

وسعت دوست داشتنت براي من ....   همان بهشتي است كه گفتند زير پاي مادران است.     مثل نفسی برايم ....   مثل هوا ...مثل آب   پس بدان ...اگر نبودي...نبودم   اگر نباشی.....نيستم   بي تو من....هيچم  فرشته ی نازنینم... 93.01.18 دوشنبه اولین روز مهد رفتن گل پسرم مهد کودک باغ ستاره ها  کلاس سعیده جون ...
3 مهر 1393